شبکه یک - 19 شهریور 1400

"امام جمعه" ، حلقه وصل "ملت و دولت"("نمازجمعه"، نگاه "قرارگاهی" یا "آرامگاهی"؟)

نشست سالانه ائمه جمعه سراسرکشور _ بمناسبت سالگشت رحلت آیه الله طالقانی ،نخستین امام جمعه انقلاب اسلامی _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام به محضر بزرگان و اساتید عزیز بنده. بنده دکتر بودنم را انکار می‌کنم چون اصلاً طلبه هستم ولی در مورد آیت‌الله بودن سکوت می‌کنم! عرض شود که عنوان بحثی که فرمودند من محضر شریف‌تان تقدیم کنم که البته هیچ حرف تازه‌ای نیست ولی تمرکز و توجه پیدا کردن، تمرکز یافتن روی چند نکته مهمی است که بنده از منظر خودم می‌بینم شما سروران عزیز از منظر امام جمعه به آن‌ها توجه می‌فرمایید بنده از منظر مصرف کننده فرمایشات شما.

فرمودند تحت عنوان مفهوم «قرارگاه بودن نمازجمعه» به چه معناست؟ چند نکته عرض بشود. دستِ‌کم به دو معنا نماز جمعه، قرارگاه فرهنگی، سیاسی و اخلاقی جامعه است یعنی باید باشد. یکی آن لحظه‌ای که نماز جمعه مرجعیت فکری و فرهنگی شهر را پیدا کند که مردم به خصوص اقشار فرهنگی و جوانان شهر منتظر رسیدن جمعه باشند که این جمعه به 3- 4تا سؤال شبهه ما پاسخ داده می‌شود. دوتا حرف تازه می‌شنویم. یکی این که مرجعیت سیاسی – اجتماعی به لحاظ عملی پیدا کند برای مردم شهر و توده‌های مردم، بخصوص مستضعفین و محرومین شهر، یعنی محرومین، فقرا و کل مردم منتظر باشند جمعه برسد که یک مشکل اجتماعی ما، یک بی‌عدالتی، بی‌توجهی این هفته در نماز جمعه اعلام خواهد شد. من فکر می‌کنم با توجه به آیات و روایاتی که در باب نماز جمعه است و مباحثی که فقهاء در این باب کردند چه آن‌هایی که نماز جمعه را در عصر غیبت واجب دانسته‌اند چه آن‌هایی که ندانسته‌اند در این مورد مشترک بودند که نماز جمعه یک نماز معمولی نیست نماز جمعه فقط عبادت نیست، هم کانون عبادی و معنوی و اخلاقی جامعه است و هم کانون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی. حتی به حدی که در بعضی از روایات من می‌دیدم که غیر مسلمین در شهر، مردم عادی، یهود، نصارا، حتی این‌ها توجه داشتند به آن‌چه که امام جمعه در نماز جمعه می‌گفته است. حالا اگر نمونه‌هایی دوستان خواستند روایاتی که خودم در این باب دیدم برای من خیلی جالب بود. این نکته اول. من فکر می‌کنم نماز جمعه‌ای به فلسفه خودش وفا می‌کند و قرارگاه تربیتی و عدالت‌حور و معنویت‌محور جامعه است، قرارگاه مدیریت معنویت و عدالت در شهر است که همه کسانی که نوعی سلطه بر دیگران دارند، ثروتمندان، دولتمردان، مسئولین، هنرمندان، هر کسی که نوعی نفوذ در جامعه دارد خودش را مجبور ببیند که خطبه‌های نماز جمعه هفته را گوش کند یعنی خوف و رجا داشته باشند که نکند در این نماز جمعه اشکال و ایرادی به ما گرفته شود یعنی نظارت اجتماعی را جدی بگیرند و امیدوار باشند که اگر یک کار مثبتی انجام دادند و یک خدمت اجتماعی کردند بدانند در نماز جمعه‌ای مورد تشویق و تأیید قرار می‌گیرد، اگر یک خدمت به خلق و فقرا شده، تأیید می‌شود. اگر رسید به جایی که صاحبان ثروت و قدرت و رسانه از نماز جمعه به امام جمعه ترسیدند و در عین حال به او امید داشتند خوف و رجا، این قرارگاه است. اگر نماز جمعه به شکلی درآمد که مردم گفتند حرف‌های خنثی و تکراری و حرف‌هایی که از لغلغة زبان عبور نمی‌نکند نه حرف فکرشده‌ای و از این قبیل، با این همه توطئه‌ها و اهانت‌هایی که علیه روحانیت از طرف رسانه‌های خارجی و داخلی دشمن دارد صورت می‌گیرد که هیچ وقت روحانیت شیعه، نه این مقدار دوست در جهان داشته نه این تعداد دشمن داشته است! بخاطر اثرگذاری آن. فرمودند یک تذکری بدهید که بعضی از امام جمعه‌ها در بعضی از شهرستان‌ها دست‌شان خالی است و یک ریال پول و بودجه ندارند ولی از ما خیلی برای کار توقع است، ضمن این که فرمایشات‌تان از این جهت درست است ولی این را بدانید تمام کسانی که تحولات بزرگ در این جامعه ایجاد کردند با دستان خالی کردند و این را هم ببینیم تجربه این سی و چند سال است که اغلب نهادهای رسمی که بودجه‌های رسمی داشتند و دارند در کارهای فرهنگی‌شان معمولاً یا ناکام یا نیمه‌ناکام بوده‌اند. مسئله اصلی جیب خالی یا پر نیست مسئله اصلی کام پر از سخن و مطلب و قلب پر از ایمان است که این‌ها اثر نمی‌گذارد اغلب علمای بزرگ شیعه با دستان خالی جامعه را جلو بردند. من نمی‌گویم این کار نشود چون این‌ها در کارهای فرهنگی به کارهای درجه 2 و 3 معمولاً پول زیاد می‌دهند ولی به کارهایی که خودشان اذعان می‌کنند مؤثر است نمی‌دهند می‌گویند نداریم. حالا شما از خودتان گفتید بنده هم خیلی مسائل دارم که عرض کنم که چقدر کتاب، بحث، نوار ما می‌خواهیم منتشر شود، عده‌ای زیادی داخل و خارج رجوع می‌کنند نیست پولی نیست که بخواهیم چاپ کنیم نمی‌توانیم. حتی این صدا و سیما که می‌آید برنامه‌ها را ضبط می‌کنند و پخش می‌کنند که حالا من کاری به آن ندارم ولی تهیه کننده و کسانی که برنامه را تهیه می‌کنند این‌ها مدام هر چند ماه عوض می‌شوند چون ورشکست می‌شوند چون بدهکارند نمی‌توانند، تا نوبت به این کارها می‌رسد می‌گویند بودجه نداریم ولی نمی‌دانم چرا خواننده را می‌برند نیم ساعت آن‌جا می‌خواند این را شنیدم که بودجه‌های فلان می‌دهند. خب این‌ها هست ما باید با وجود همه این مشکلات کارمان را بکنیم و می‌شود کار کرد. من الآن گاهی فکر می‌کنم که شهید مطهری یک نفری به نظرم می‌رسد از کل نظام جمهوری اسلامی تولید فکر او مؤثرتر در این جامعه بود. یعنی این همه نهادهای رسمی فرهنگی، این همه کتاب، مقاله، اثرش کو؟ این نشان می‌دهد که با اخلاص و بدون فیش‌بردار و کامپیوتر و ردیف رسمی و بودجه رسمی، خیلی کارها می‌شود کرد.

نکته بعدی، توهمات نادرستی است که راجع به نماز جمعه از طرف نه فقط مردم عادی بلکه گاهی از طرف خودمان وجود دارد. من دوتا خاطره عرض کنم. یک وقت زمان آقای خاتمی، آن زمان که آن شرایط آن موقع یادتان هست چطوری بود که من یک وقت رفتم دانشگاه تهران صحبتم را شروع کردم با خاطره شهدا در جبهه و عملیات‌هایی که بودیم آمدم دو – سه‌تا خاطره بگویم راجع به شهدا که بعد وارد بحث بشویم جمعیت من را هو کرد! سال 79 بود. من گفتم نگاه کن، هنوز انقلاب وارد دهه سوم و چهارم نشده، انقلاب تمام شد! از توی دانشگاه تهران بیرون آمدم داشتم با خودم گریه می‌کردم آمدم توی ماشین نشستم گفتم چه شد؟ تازه بحث‌های سیاسی جناحی هم نکردم، ولی همان دانشگاه و همان فضا، ظرف دو – سه سال کار چنان تغییر کرد که جلسات این‌طرفی دیگر جای سوزن انداختن نبود، ایستاده، نشسته، تا توی حیات، جلسات آن طرفی صندلی خالی بود. در آن ایام یکی دو جلسه من را نماز جمعه تهران دعوت کردند رفتیم من آن‌جا عملیات استشهادی کردم! یعنی رفتم که بعدش من را بگیرند. یک صحبتی شد بعدش بیرون آمدم می‌خواهم بگویم توهمات و تصورات اجتماعی چیست. اولاً که نمی‌دانم آن موقع دوستان یادشان هست یا نه؟ انتقاد مسئولین بود و این که این‌ها می‌خواهند بگویند که چون به اسلام عمل کردیم مردم خسته شدیم. ما گفتیم که چون به اسلام عمل نکردید مردم شما را کنار می‌گذارند مردم دین‌گریز نیستند، مردم از دین تصنعی و تقلبی می‌گریزند. از دین راستی و صادقانه که کسی فرار نمی‌کند. اغلب مردم فرار نمی‌کنند یک اقلیتی مریض هستند. یادم هست این صحبت که تمام شد، خیلی من تعجب می‌کردم هرکسی ما را در خیابان یا تاکسی یا این طرف و آن طرف می‌دید می‌گفت شما را هنوز نگرفتند؟ شما را هنوز نکشتند؟ خدا شاهده من تعجب می‌کردم که این چه تصوراتی است؟ روایت حضرت امیر(ع) را خوانده بودم، به صدا و سیما گفتم اگر پخش مستقیم باشد من می‌آیم چون می‌دانستم می‌ترسند سانسور می‌کنند. آمدیم دو سه شب گفتیم آمدیم بیرون، این نگهبان‌های دم در صدا و سیما می‌گویند که دیگر امشب شب آخر است تو بروی تا خانه‌تان نمی‌رسی! می‌کشند! می‌گیرند! خیلی برایم عجیب بود که ما داریم عین اسلام را می‌گوییم، عقاید ناب تشیّع، مبانی این انقلاب و جمهوری اسلامی که در قانون اساسی آمده است این چه تصوری است که مردم از نماز جمعه یا از صدا و سیما دارند؟ از آن طرف هم، شروع کردند یک عده‌ای از مسئولین رسمی، روحانی و غیر روحانی تهمت زدن، دروغ کردن، شایعه کردن و یک چیزهایی که بعضی‌هایش را خود من هم داشتم باور می‌کردم! ‌همان روزها در شمال شهر همین تهران رفتم توی یک مغازه‌ای چیزی بخرم دیدم یک دختر و پسر از همین تیپ‌های سوسولی، پسر موهایش را بافته و دختره موهایش بیرون است و خلاصه پسره زیرابرو برداشته، دختره هم از این شلوارهای چسب و کوتاه و خیلی تیپ آن‌چنانی، تا من را دیدند آمدند جلو و این دختره دست دراز کرد با ما دست بدهد! خب این معلوم بود که فرهنگ مذهبی ندارند من فکر کردم که می‌خواهد یک متلک و فحشی بدهد آماده شدیم که اگر فحش داد فحش بدهیم و اگر متلک گفت متلک بگوییم اگر هیچی نگفت ما هم هیچی نگوییم. باور کنید این دختر و پسره آمدند جلو خیلی ما را تحویل گرفتند و دختر گفت شما چه وقت‌هایی نمازجمعه می‌روید ما هم بیاییم؟ همین آدم. یعنی هیچ کس نه مشکلی با نماز جمعه و دین دارد، اصلاً خودش را هم لامذهب تصور نمی‌کرد و از این خاطرات این‌طوری و این تیپ‌های این‌طوری چقدر از این نمازجمعه‌ها استقبال کردند من خیلی سراغ دارم منتهی چون باید یک چیزهای دیگر هم بگویم می‌ترسم وقت تمام شود اگر آن‌ها را بگویم حرف‌های اصلی‌ام می‌ماند. یکی هم در دانشگاه تهران من معمولاً توی خیابان کتابفروشی‌ها می‌روم دیدم باز یک خانم خیلی آن‌چنانی که قیافه و تیپش و لباس‌هایش مثل این زن‌های کنار خیابانی بود دارد من را صدا می‌زند من یک لحظه دیدم خیلی تیپش خراب است ماه رمضان هم بود، خودم را به نشنیدن زدم، رفتم، گفتم الآن کسی ما را با این کنار خیابان ببیند چه می‌گوید؟ این هم ول نکرد دنبال ما راه افتاد و هی صدا می‌زد، آقای فلانی، فلانی؟ دیدم جوابش را ندهم بد است می‌گویند چی شده؟ سر قیمت دعوا شده؟!! چون از این کارها کنار خیابان‌ها رایج است. پرسیدم حرفش را بزند که زود تمام شود شرّش کَنده بشود من بروم! گفت که ما شب 19 ماه رمضان داشتیم – می‌بینید که این شب‌ها هم لامذهب‌ها هم مذهبی می‌شوند آن شب همه می‌روند مسجد سیاه می‌پوشند حتی بعضی از بی‌نمازها 19 و 21 ماه رمضان روزه می‌گیرند- این خانواده‌ای است که شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) گفت ما توی خانه‌مان مهمانی داشتیم همه پای ماهواره بودیم ببینید چه خانواده‌ای هستند ولی بی‌دین هم خودشان را نمی‌دانستند گفت داشتیم ماهواره می‌دیدیم یکی از بچه‌ها کانال‌ها را چرخاند اتفاقی آمد روی کانال ایران دیدیم تو داری از امام علی(ع) روایت می‌خوانی، بعد پدرم یا عمویم گفت کانال را عوض کن دارد زر می‌زند، همان لحظه‌ای که گفت دارد زر می‌زند یک جمله‌ای از امیرالمؤمنین(ع) گفتی. ما انگار برای اولین بار اسم علی‌بن‌ابیطالب را شنیده بودیم خودش گفت که اکثر فامیل و بچه‌ها گفتند وایستا ببینیم چه می‌گوید؟ اصلاً از مهمانی و ماهواره یادمان رفت نشستیم تا آخر روایات امیرالمؤمنین را شنیدن. همین آدم می‌گفت مادرم گفت هرکسی صدتا صلوات برای این بفرستد، حالا نماز نمی‌خواند اما صلوات می‌فرستد. این قدرت امیرالمؤمنین(ع) و قدرت اهل بیت(ع) است. از این چیزها زیاد دارم می‌خواهم بگویم در نماز جمعه چه کارها می‌شود کرد.

حالا من باز غیر مسلمان‌ها را عرض کنم. این محل نهاد رهبری در دانشگاه‌ها که دفتر ماست کنار آن دفتر یهودی‌هاست و اسم خیابان آن هم خیابان زرتشت است. این یهودی‌ها ساختمان بغل ما هم جشن می‌گیرند هم عبادت می‌کنند یک روز من داشتم می‌رفتم دیدم یک آقای مسن یهودی از این کلاه‌های عرقچین سرش بود آمد، من را از آن طرف خیابان صدا زد آمد جلو. من از تیپ او فهمیدم یهودی است. باز گفتم حتماً علیه یهودی‌ها حرف زدیم آیه و حدیث خواندیم لابد می‌خواهد انتقاد کند. ببینید این‌ها لایه‌های پنهان همین جامعه است. به من گفت که فلانی وقتی که شما می‌آیی آیه حدیث و می‌خوانی – یک آدم یهودی، یهودی سکولار هم نبود یهودی متدین بود چون نمادهای یهودی را داشت – گفت وقتی می‌آیی آیه و حدیث می‌خوانی من به خانمم و به بچه‌هایم می‌گویم بنشینید یادداشت کنید خدا را شاهد می‌گیرم خانواده یهودی، گفت از قرآن یک چیزی می‌گویی که من تا حالا این‌ها را نشنیدی، از پیامبر(ص) از علی(ع) می‌گویی به بچه‌هایم گفتم با کاغذ و قلم بنشینید روایات و جمله‌هایی که نقل می‌کند یادداشت کنید.

یک آقای دیگری باز در خیابان دانشگاه داشتم می‌رفتم یک پسر جوان آمد گفت چرا شما این‌قدر از عرب‌ها می‌گویی، منظورش پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بود. گفت شما ایرانی هستی چرا از زرتشت و از ایران قبل از اسلام نمی‌گویی؟ گفتم والا ما بخاطر این که این‌ها عرب هستند مریدشان نیستیم ما بخاطر این که این‌ها انسان متعالی هستند و دغدغه انسان دارند و راه رهایی انسان را نشان دادند ما این‌ها را می‌گوییم. شما از ایران قبل از اسلام و از منابع زرتشتی آن‌ها را بیاور ما آن‌ها را هم می‌گوییم. ما از این‌ها در منابع اسلامی و شیعی هزار هزار داریم، از منابع ایران قبل از اسلام هم اگر چیزی آوردی که همین مسائل است ما آن‌ها را هم می‌گوییم چون او هم پیامبر است و حرف انبیاء است اینها با هم منافاتی ندارد. این خاطره را هم بخاطر خودم نمی‌گویم بخاطر قدرت تأثیرگذاری همین قرآن و سنت می‌گویم که چقدر زیاد است و ما این‌ها را دست‌کم گرفتیم. این بمبی است که ما آن را خنثی کردیم. این بنیان‌های جهل و جور را در جهان تخریب می‌کند این‌ها مواد منفجره علیه ستم و بیداد و جهل و شرک است و جهان جدیدی می‌سازد ما آن را خنثی و بی‌اثر کردیم. ما یعنی امثال خود بنده را عرض می‌کنم و بعضی از شماها.

این آقا به من گفت من دانشجوی دکترا هستم زرتشتی‌ام، ما یک جمعی هستیم که همه دانشجوی دکترا هستیم از ادیان مختلف. شرط جمع ما این است که دین نباید مطرح بشود. بین ما مسیحی، زرتشتی، مسلمان، شیعه، سنی، یهودی هست ولی همه‌مان در واقع بی‌دین هستیم! ما دور هم می‌نشینیم موسیقی گوش می‌کنیم بعد رمان می‌خوانیم نقد ادبی می‌کنیم و بعد هم دختر و پسر که با هم هستیم با هم کوه می‌رویم. ایشان هم شبیه همین حرف را زد. این قدرت میخکوب‌کنندگی قرآن و سنت، این راجع به عیاض نقل می‌کنند که یک آیه را شنید چه شد، این الآن هم هست. این قدرت همین الآن هست کلید را در قفل نمی‌گذاریم. این گفت ما یک روز صبح جمعه داشتیم کوه می‌رفتیم بعد گفت در جلسه‌مان مشروب هست هرکس بخواهد می‌خورد هرکس نخواهد نمی‌خورد، کسی هم کسی را مسخره نمی‌کند هرکس هرطوری که دوست دارد هست. گفت من خودم هم مشروب مصرف نمی‌کنم نه به دلایل دینی، بلکه به دلایل بهداشتی. بعد آماده شدیم که کفش‌های کوه را بپوشیم برویم، صبح جمعه آن موقع‌ها یک بحثی پخش می‌شد – حالا این‌ها چون با بنده حرف می‌زدند مسائل مربوط به بنده را می‌گفتند و الا هر کسی از این مسائل، همه شماها در منبرها و بحث‌هایتان این‌طور موارد را دیدید بنده دارم تجربه خودم را عرض می‌کنم – گفت که کفش‌هایمان را پوشیده بودیم دختر و پسر دست در دست هم، به سمت این که کوه برویم تلویزیون روشن بود دیدیم یک آیه‌ای از قرآن خواندی که این خیلی برای ما عجیب بود ما اصلاً این آیه را نشنیده بودیم، به بچه‌ها گفتم شما این آیه را شنیدید؟ گفتند نه، بعضی‌ها گفتند ما شنیدیم ولی معنایش این نبود! آن‌طوری که ما شنیدیم معنایش این‌طوری نبود یک معنای دیگری داشت! خدا را شاهد می‌گیرم این آدم زرتشتی دانشجوی دکترا، گفت ما همه‌مان دانشجوی دکتری هستم و دکتریم. گفت ادامه دادیم نشستیم بعضی از آیات و احادیث را که می‌گفتی گوش دادیم بعد دسته جمعی تصمیم گرفتیم امروز کوه نرویم و بنشینیم این‌ها را گوش کنیم. بعد به من گفت ولی شما ایرانی هستی حیف است که خودت را فدای عرب‌ها کردی.

حالا از این مسائل زیاد است.

از این طرف، توهمات این طرف. ستاد نماز جمعه تهران امسال – پارسال، مسئول محترم ستاد از بنده دعوت کرد، طلبه محترم و خوب، خودشان پیشنهاد، خودشان اصرار پشت اصرار کردند موضوعات هم خودشان دادند یک بار موضوع بازار اسلامی بود بار دوم که گفتند فشار زیاد است قطع کردند گفتند خطر خروج از خط امام، باز این دفعه 4- 5 جلسه رفتیم، این آقا ترسید. حالا راجع به شخص نمی‌خواهم صحبت کنم، مسئله ایشان را نمی‌خواهم بگویم، می‌خواهم توهمات را بگویم. ائمه جمعه تهران حاج آقای جنّتی، حاج آقای موحدی کرمانی، حاج آقای صدیقی، همه این‌ها هم در حضور بنده و هم در غیاب، به شدت تأکید کردند که گفتن این حرف‌ها واجب است باید گفته بشود و ما پشت آن ایستاده‌ایم و یکی از آقایان بزرگواران گفتند اگر مانع بشوند که این حرف‌ها را بزنی من هم نماز جمعه نمی‌روم. جلوی خود بنده و ایشان این را گفتند. تأکید صریح دقیق. بعد یک مرتبه متوقف شد، نه تماس، نه زنگ، نه تلفن، نه هیچی. من گفتم حتماً از بزرگانی، کسی نسبت به حرف‌ها اعتراض داشته، هیچ کس نگفت ما مخالفیم. به مرکز ستاد نماز جمعه دوستان تماس گرفتند گفتند نه اصلاً ما مخالف نیستیم. بعد معلوم شد که سه – چهارتا اعتراض از رده‌های حکومتی و جالب این که از جناح‌های مختلف بوده، یا خودشان را در خطر می‌دیدند یا توهم می‌کردند که این‌ها صدمه به نظام است و از هر کدام می‌پرسیدم چه کسی چه گفته؟ جرأت نمی‌کردند بگویند. من نمی‌دانم چرا می‌ترسیدند؟ یکی‌شان هم گفت می‌ترسیم بگوییم بروی این طرف و آن طرف بگویی! راست هم می‌گوید چنان که دارم می‌گویم. نهایتاً‌ به این‌جا رسیدیم که توهمات شخصی، اگر تطمیع و تهدیدهای شخصی آن اشخاص خاص نباشد توهم است. هیچی نیست. این حرف خطرناک است! این حرف نظام را خدشه‌دار می‌کند! این حرف اسلامی نیست! این حرف فلانی را ناراحت می‌کند! اصلاً نمازجمعه جای ناراحت کردن یک عده‌ای است. آن نماز جمعه‌ای که هیچ کس را ناراحت نمی‌کند به نظر بنده نماز جمعه شیعی یا اهل بیتی نیست. اصلاً نماز جمعه جای امر به معروف و نهی از منکر است. حالا خود رهبری اگر کسی باید محافظه کار باشد خود رهبری است رهبری که از همه افراد منتقدتر و صریح‌اللهجه‌تر است که! اگر کسی باید محافظه‌کار باشد و بترسد ایشان است ایشان که همیشه از انتقادات سالم ولو تند حمایت کرده است. انتقادپذیرترین آدم در این حکومت خودش است. هیچ کس من ندیدم در حکومت به اندازه ایشان انتقادپذیر باشد. بنده تجربه خودم را عرض می‌کنم خیلی کم بوده ولی هر بار خدمت ایشان رفتم برای انتقاد و اعتراض از وضع یا کشور یا حوزه یا جایی بوده است. یک بار ندیدم که نه این که هر روز و هر هفته بروم، همین چندباری که رفتم یک بار ندیدم که ناراحت بشود، یا بگوید بس است این حرف‌ها چیست! یا شروع به توجیه کند. پیگیری دیدیم، توجیه ندیدیم. ما نمی‌دانیم چه کسی از چه می‌ترسد؟ یک کاری بکنیم مردم، مستضعفین، جوان‌ها، به خدا این‌ها اغلب‌شان مشکلی ندارند این‌ها دین‌گریز نیستند اگر یک نماز جمعه‌ای در یک شهری خلوت می‌شود علامت دین‌گریزی مردم آن شهر نیست، می‌شود کاری کرد که حتی آن جوان زرتشتی و یهودی هم بلند بشوند بیایند نماز جمعه، اگر هم خجالت بکشند از توی رادیو گوش کنند و نُت بردارند. می‌شود این کار را کرد. چون این قرآن و سنت برای همه بشریت آمده است ما خیال می‌کنیم ما باید مواظب اسلام باشیم، اسلام آمده که مواظب ما باشد ما قرار نیست مواظب اسلام باشیم. «إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون» خدا گفته خیال‌تان را راحت کنم یک وقت احساس نکنید شماها، به همه ماها می‌گوید ما نگرانیم که اصل وحی و قرآن و پیام الهی از بین برود، نه این‌ها از بین نمی‌رود شما از بین می‌روید. ما نگران محو قرآن نیستیم، نگران سقوط شما بشریت هستیم. دین مواظب ماست. دین را درست مطرح کنیم بعد ببینید حفظ می‌شویم.

امام(ره) می‌گوید که منصب امام جمعه یعنی تماس روحانیت با ملت. «طبیبٌ دوّارٌ----- » بنشینید تا بیایند دست‌مان را ببوسند یا به ما رجوع کنندو به ما احترام کنند این امام جمعه‌ای که ما در روایات دیدیم نیست. چون در رأس ائمه جمعه پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین هستند. این‌ها این‌طور نبودند. امام می‌گوید منصب امامت جمعه تماس روحانیت با ملت است. تماس روحانیت با مجلس و دولت است. به دفاع از ملّت و نهی از منکر و امر به معروف دولت، و از آن طرف امر به معروف و نهی از منکر ملّت. دفاع از ارزش‌ها، حمله به ضد ارزش‌هاست. نهی از منکر حمله به ضد ارزش‌هاست. هم موضع هجومی و هم موضع دفاعی، هر دوی آن. می‌گوید نمازجمعه عبادت سرتاپا سیاسی است – این‌ها جمله‌های امام است دارم عرض می‌کنم – در نماز جمعه ابداً مربوط به چیزهایی که ملت بدان احتیاج دارد در نمازجمعه‌های دیگر در دنیا، چیزهایی که مسلمین بدان احتیاج دارند خبری نیست. در نماز جمعه ما باید همان‌طور که در صدر اسلام بود مسجد مرکز سیاست و اقتصاد و معنویت و اخلاق بود از مسجد لشکرها راه می‌افتاد، مسائل سیاسی در نماز جمعه طرح‌ریزی و طراحی می‌شد و با مردم درمیان گذاشته می‌شد متأسفانه ما مساجد و نمازها را کاری کردیم که به چیزی که کاری ندارد مسائل و مشکلات اجتماعی واقعی است. خطبه‌ها نگذارند چندتا دعا باشد و چندتا ذکر باشد و این چیزها، همین‌طور که تا به حال بوده، محتوای خطبه‌ها را قوی کنید که هر خطبه‌ای دوتا مشکل عملی و اشکال نظری را جواب بدهد نه این که بود و نبود آن خطبه مساوی باشد هم به لحاظ نظری در جامعه، یعنی مردم احساس نیاز نکنند، هم به لحاظ عملی.

امروز که سطح اطلاعات عمومی و ضریب هوشی مردم به خاطر این رسانه‌ها خیلی بالا رفته است حتی بچه‌ها. شما بچه‌های خودتان و نوه‌هایتان را می‌بینید این‌ها اطلاعات عمومی‌شان و ضریب هوشی‌شان به خاطر این موبایل و اینترنت و تلویزیون و ماهواره و این چیزهایی که هست – حالا غلط و درست آن را کاری ندارم – این توان ذهنی خیلی بالا رفته است. ذخیره واژگانی‌شان قوی شده است. من یک وقتی به رفقای طلبه عرض کردم مراقب باشید سطح سواد عمومی ما از سطح سواد عمومی متوسط جوانان جامعه دارد عقب می‌افتد. اگر ما از آن‌ها ضعیف‌تر باشیم ما نمی‌توانیم روی آن‌ها اثر بگذاریم. ضعیف روی قوی اثر نمی‌گذارد. قوی روی ضعیف اثر می‌گذارد. خب نماز جمعه‌ها به طریق اولی.

امام(ره) می‌گوید در مکه مشرّف بودم یک روز می‌خواستم کتابی بخرم که برای کتابفروش هم سودی خوبی داشت. ایستاده بودم اذان گفتم، یک دفعه کتابفروش رها کرد و گفت «سُنّه الحنفیه» دیگر با من حرف نزد، درِ مغازه باز، رفت به نماز. مغازه‌ها همه باز بود. هیچ کس نبود. همه رفتند سراغ نماز. بعد امام می‌گوید چرا جامعه ما جامعه شیعه این‌طور نیست؟ اخلاق دینی و معارف دینی چطور به مردم منتقل کردیم که آن‌ها موفق شدند ما موفق نشدیم، درِ مغازه‌ها باز، هیچ کس نبود و همه به نماز رفتند. نماز را احیاء کنید. بعد می‌گوید کاری کنید که از این جمعه تا آن جمعه مردم منتظر جمعه بعد باشند که یک حرف تازه‌ای می‌شنوند و یک مشکلی از مسائل‌شان حداقل مطرح می‌شود. می‌گوید: برای اسلام این همه زحمت کشیدید و دارید می‌کشید نماز جمعه مرکز بسط حقیقت اسلام، بسط فقه اسلام، و بسط اخلاق اسلام است با توطئه می‌خواهند مسجدها را خالی کنند ما خودمان در این توطئه شریک نشویم و با انفعال و تنبلی. می‌گوبد محراب محل حرب و جنگ است، هم جنگ با شیطان و هم جنگ با شیاطین و طاغوت‌ها، از محراب باید جنگ و نبرد پیدا شود، محرابی که از آن نبرد و حرب برنخیزد محراب نیست یعنی در محراب باید اعلان جنگ بدهی، با ربا، با دروغ، با رشوه، با اختلاس، با اعتیاد، با فقر، با بیکاری، البته لحاظ محدودیت‌ها و محذوریت‌ها، یعنی عدالت مقدور نه عدالت موهوم. یعنی هم باید از یک طرف روی جامعه فشار آورد و باز گاز و ترمز بازی کرد، از یک طرف روی حکومت، و نماز جمعه حلقة وصل جامعه و حکومت است. هم نگاه اصلاحی به جامعه و هم نگاه اصلاحی به حکومت باشد. امام جمعه لولای ملّت و دولت، ملّت و حاکمیت است. خیلی کارش سخت است هم باید انعطاف داشته باشد، باز و بستگی، بسط و قبض، و هم ثبات. چون اگر این لولا در رفت دوتایی‌اش می‌افتد از هم جدا می‌افتد.

نکته سوم ما بی‌رقبیب نیستیم. یک دینی در جامعه دارد مطرح می‌شود در سطح جهان است و این‌جا هم هست یک دین آسانی دارد مطرح می‌شود، ببینید یک وقت دعوا جنگ بین ایمان و کفر بود، مسئله نفاق هم مطرح بود که کفر متظاهر به ایمان بود. حالا یک چیز چهارمی در این صد سال اخیر اضافه شده که گرچه این هم ممکن است به یک معنا بگویید نوعی نفاق پنهان است اما واقعاً آن‌ها خودشان چنین تعریفی ندارند چون صریح می‌گویند چه بخشی از دین را قبول ندارند. مثلاً ما نبوت را به معنای عصمت و وحی الهی قبول نداریم این را صریح می‌گویند از این جهت منافق نیستند. می‌گویند ما از معنویت و اخلاق را از دین می‌‌پذیریم منتهی معنویت منهای شریعت، اخلاق منهای واجب و حرام فقهی و احکام، و همین‌طور دین و معنویت منهای معارف و عقاید! دیگر نگویید عقاید حقه! عقیده حق و باطل ندارد خیلی عقیده دخالت ندارد شیعه‌ای؟ سنی هستی؟ مسلمانی؟ لامذهبی؟ مسیحی؟ دوگانه‌پرستی؟ سه‌گانه پرستی؟ این‌ها مهم نیست مهم این است که تو اهل پرستشی! مهم این است که تو مقدسات داری. این مقدسات هم موهوم هستند به لحاظ علمی و فلسفی قابل اثبات نیستند شاید قابل رد هم نباشند اما مؤثرند. افسانه‌های مفید هستند آدم مؤمن آرامش دارد ولو ایمانش هیچ پایه‌ای ندارد و خرافات است. همان خرافات هم برایت آرامش می‌آورد. به یک معنا تمام ایمان‌ها خرافات است، توحید و شرک و تثلیث و ثنویت همه‌اش خرافه است. ولی انسان، حیوانی خرافی است. سابقاً می‌گفتند انسان، حیوان ناطق است این‌ها می‌گویند انسان، حیوان خرافی است. حیوانات خرافه ندارند، تجربه می‌کنند غریزه دارند اما انسان می‌تواند خرافه ببافد مذهبی و غیر مذهبی، نوع مذهبی آن بهتر است و آدم را تسکین می‌دهد. همین که تخیّل می‌کنی، فرشته‌ها هستند، تو در محضر خدایی، اعمالت دارد ثبت می‌شود بعد بهشتی هست، جهنمی هست، همین خوب است مفید است ولو این که خیالات است. ولی نباید این تخیل را از جامعه گرفت. ببینید دینی که الآن دارد در سطح دنیا مطرح می‌شود و خیلی هم طرفدار دارد حالا اسم آن را دین لیبرال، دین مدنی، دین سکولار، معنویت غیر وحیانی، هرچه که اسم آن را می‌گذارید، این دین به وحی، به نبوت، به عصمت، به این که اینها کلام‌الله است، این‌ها رسل‌الله هستند عقیده ندارد؟ به شریعت و واجب و حرام هم، و این که شکل عبادت این طوری باشد یا شکل آن این‌طوری باشد، شکل عبادات اصلاً تأثیری ندارد اصل پرستش مهم است! موضوع معرفتی‌اش مهم نیست، روش فقهی آن مهم نیست همان حالی که به تو می‌دهد همان مهم است و این حال در هر پرستشی هست. شیطان‌پرست این‌طوری حال می‌کند خداپرست این‌طوری حال می‌کند، مسیح‌پرست این‌طوری، بودایی این‌طوری، ما به این حال احترام می‌گذاریم چون این برای زندگی شخصی مفید است، این باعث می‌شود استرس و اضطراب و افسردگی و خودکشی و جنایت و تجاوز کم بشود. به یک امر مقدس قائل باشند، به این معنا می‌گویند ما کاملاً دینی هستیم و دین باید احیاء بشود این‌ها ضد دین نیستند این‌ها مثل کمونیست‌ها حرف نمی‌زنند این‌ها مثل لیبرالیزم هم حرف نمی‌زند که فقط اصالت لذت، ولی این دین هسته‌اش هستة لیبرالی است. خیلی طرفدار دارد چون دین آسانی است. چون در آن تفکیر و طرد و خشونت و احکام و مجازات نیست. عبادات و شکل عبادات و واجب و حرام فقهی هم نیست. از آن طرف هم لازم نیست شما به یک گزاره‌های خاصی معتقد باشید و به آن‌ها آگاه باشید می‌گویند این‌ها بحث‌های بیخودی و گره‌های ذهنی است و مدام ذهن‌ها را بیخود مشغول کردن است و بین مردم خط‌کشی کردن است که تو مُسلمی، تو شیعه‌ای، تو اسماعیلی هستی، این‌ها فقط به این درد می‌خورد که این هم مضرّ است. این خودش درد است درمان نیست. کلام و اعتقادات، جز به خصومت و خشونت و تردید و شکاف اجتماعی نمی‌انجامد.

من یک عبارتی بخوانم. این آقایی که من دارم عبارات او را می‌خوانم یک کشیش ملحد انگلیسی است. کشیش ملحد در دنیا نبوده ولی الآن پیدا شده است. کشیش ملحد کسی است که در کتابش می‌گوید: اصلاً لازم نیست که حتی مسیح وجود داشته باشد! اصلاً لازم نیست مسیحی بوده باشد. اعتقاد به مسیح است که باید وجود داشته باشد نه خود مسیح. مسیح تاریخی قابل اثبات نیست. مسیح تأویلی مهم است. می‌گوید خوشبختانه کم‌کم از مداخله خدا در کارها کم می‌شود! قبلاً هر کاری هر جا می‌شد می‌گفتند خدا کرد! ازدواج می‌شد می‌گفتند خدا کرد! طلاق می‌شد می‌گفتند قسمت بود خدا کرد! زلزله می‌شود خدا کرد! و... ولی حالا فهمیدیم که اگر می‌خواهید علت پدیده‌های اجتماعی را بفهمید خب این‌ها دارد در جامعه‌شناسی، اقتصاد، سیاست، ورشکست شدی خدا کرد! ثروتمند شدی خدا کرد! چه کار کردیم که خدا نکرد؟ هر کاری کردیم خدا کرده! ما چه کاره‌ایم؟! بعد چطوری ارزشگذاری کنیم؟ بعد می‌گویند هر کاری در طبیعت می‌شد زلزله و سیل می‌شد می‌گفتند خدا، و هر کاری هم در جامعه می‌شد می‌گفتند خدا. خدا را خیلی برای خدا شغل ایجاد کرده بودند. خدا گرفتار بود! – این‌ها عبارات این کشیش است – خدا گرفتار بود ولی خوشبختانه در این دوره اخیر داریم خداوند را به مرخصی می‌فرستیم و به خداوند راحت‌باش می‌دهیم! می‌گوییم بقیه کارها را ما خودمان به عهده می‌گیریم شما همان کار اصلی‌ات را بکن چه کار؟ اعتقاد به تو به ما آرامش می‌دهد. خودکشی را پایین بیاورد اما این که تو چی هستی؟ چه صفات سلبی داری؟ چه صفات ایجابی داری؟ چه هستی؟ چه نیستی؟ چندتایی؟ این‌ها اصلاً مهم نیست می‌خواهم بگویم این دین رقیب ماست که دارد مطرح می‌شود با شهوت، با خشونت، با فسق و فجور، با شرک و با همه چیز قابل جمع است! معنویت هم هست چون می‌گوید فقط ماده نیست نخیر، عالم معناست! ما به معنا محتاجیم. یک عبارت بعضی از این‌ها این است می‌گوید اگر خدا هم ما را خلق نکرده است درست است که خدا ما را خلق نکرده ولی ما باید خدا را خلق می‌کردیم و کردیم! چون ما در هر صورت به خدا محتاجیم! منتهی خدایی که قبلاً می‌گفتند احتیاج به خودِ خدا بود آنچه که ما می‌گوییم احتیاج به ایمان به خداوند است.

ببینید این الآن نه توحید است، نه کفر صریح است حتی نفاق هم نیست چون این‌ها کتمان نمی‌کنند بلکه در این باب کتاب می‌نویسند می‌شود مذهبی باشی، الآن در آمریکا یکی از شلوغ‌ترین کلیساها، کلیساهای همجنس‌بازان و لواط‌کارهاست یعنی کاملاً معنوی و مذهبی‌ هستند کشیش‌شان هم از سنخ خودشان است! بین دوتا مرد در کلیسا خطبه عقد می‌خواند! همه‌شان هم مسیحی‌اند خودشان را مؤمن و معنوی می‌دانند. یک مذهبی دارد ارائه می‌شود ما الآن در برابر این رقیب قرار گرفتیم که این، می‌گوید اخلاق را قبول دارم، اما اخلاق فقط به معنی صلح کل، محبت، لبخند، یک‌طور کلاهبرداری اجتماعی، اسم آداب اجتماعی را اخلاق می‌گذارد برای جذب.. روش دوستیابی، روش ... که باز هدف‌شان دنیوی است یعنی اخلاقش هم اخلاق سکولار است اخلاقی است که منهای خدا و آخرت است به فضیلت کاری ندارد به رفلکس و آرامش و دنیوی کار دارد. مدیتیشن و... این ایمان الآن در ایران هست، در همین خیابان‌های تهران، در فرودگاه من این طرف و آن طرف دیدم خانم‌هایی که حجاب ندارند اما تسبیح دست‌شان است دارند ذکر می‌گویند! آراش کرده، حجاب ندارد. ما در این آدم‌ها دیدیم کسانی را که قرآن با احترام هم می‌خواند ولی هیچ کدام از احکام قرآن را قبول ندارد ولی قرآن را دوره هم می‌کند، همین قرآن را شب‌های ماه رمضان می‌خواند ولی هیچ عقیده‌ای به احکام آن ندارد. می‌گوید کل احکام را آخوندها ساختند با این که صریح در قرآن هست. یک ایمان آسان شخصی نسبی که هیچ کس حق ندارد به لحاظ معرفتی و به لحاظ عملی در مورد آن داوری و قضاوت کند یک ایمان کاملاً شخصی و آزاد که مانع هیچ نفسانیتی هم نیست یعنی ایمان بدون جهاد با نفس و بدون جهاد با خدا و خلق در بیرون، دین منهای جهاد، دین آسان. تقوا را هم دوباره تفسیر می‌کنند یعنی تمام این چیزهایی که ما قبول داریم این‌ها هم قبول دارند اما همه یک جور دیگر تفسیر می‌شود. حالا این به شکل‌های مختلف در طول تاریخ بوده است. در صدر اسلام مرجئه همین بودند. در روایت امام(ع) مراقب جوان‌هایتان باشید که در تله مرجئه نیفتند. دین مفت‌خوری آسان! مذهبی باش هر کاری دلت می‌خواهد بکن!

یک شکل دیگر آن در محافل مذهبی و هیئتی و بعضی از منبرهای ما دارد ترویج می‌شود همان که امام(ره) می‌گفت ولایتی‌های بی‌دین! افعی‌های خوش خط و خال در حوزه. امام(ره) می‌گفت ریشه آن‌ها در حوزه است الآن هم هست. الآن هم دارند طلّاب نسل جدید خودشان را دارند تربیت می‌کنند. هیئت‌های خودشان را اسلام آمریکایی و تشیع لندنی، اسم‌های مختلف دارند. مدارس علمی خودشان را دارند نسل جدید طلبه تربیت می‌کنند روحانیت و مرجعیتی که با هیچی اسلام و مسلمین کاری ندارد و هیچ وقت خودش را برای دین به خطر نمی‌اندازد. نان دین را می‌خورد اما چوب دین را نمی‌خورد. به تعبیر سیدالشهداء(ع) در خطبه مِنی فرمودند که «ولا خاطرتم بأنفسکم» هیچ وقت جان‌تان را برای این حقیقت توحید به خطر نینداختید، یک سیلی هیچ وقت برای دین نمی‌خورید، تمام زندگی‌تان تقیه است آن هم تقیه قلابی! چون تقیه برای مجاهد است برای قائدین که نیست. چه کسی تقیه می‌کند؟ مبارز تقیه می‌کند نه کسی که مبارزه نمی‌کند کسی که مبارزه نمی‌کند مگر احتیاج به تقیه دارد که آقا کجا بودی؟ نه نمی‌توانم بگویم! کجا بودی یا حمام بودی یا داشتی می‌خوردی یا تازه خوابیدی یا دوباره باز داری حمام می‌روی تو از چه تقیه می‌کنی؟ تقیه برای مجاهد است. تقیه یعنی مبارزه پیچیده. مبارزه‌ای که بیشتر ضربه بزنی و کمتر ضربه بخوری. تقیه، روش مبارزه است نه روش قعود و فرار. هیئت و مذهب و منبر این طوری هم از اول بوده الآن هم هست مدام اسم آن فرق می‌کند. پس هم یک جریان به ظاهر مذهبی که می‌گوید کل تشیّع فقط زیارت و عزاداری است هیچ چیز دیگر نیست. هیچ مسئولیتی ایجاد نمی‌کند. ربا بده، دروغ بگو، آمار طلاق بالا برود، آمار اعتیاد بالا برود، اما زیارت و عزاداری را برو. خودِ زیارت هم تحریف شده است. اصلاً هدف زیارت چیست؟ هدف زیارت، تقرّب معنوی و اخلاقی و معرفتی به اولیاء خداست. تقویت توحید و عدالت است. این زیارت برای فرار از این‌هاست. شفاعت آن این‌طوری تفسیر می‌شود توسل آن این‌طوری است، عزاداری‌اش هم آن‌طوری است. عزداری‌اش هم فقط دشمن حرمله آن موقع است می‌گوید اگر آن حرمله را گیر بیاورم فلان می‌کنم. می‌گوییم خب به او که الآن دستت نمی‌رسد بیا این حرمله‌هایی که هستند چی؟ می‌گوید نه من با این حرمله که مشکل ندارم با آن حرمله! آن هم چون می‌داند نیست و الا به حضرت عباس اگر آن زمان بود سراغ آن حرمله نمی‌رفت. چون هرکس امروز اهل جهاد نیست زمان سیدالشهداء هم نبود، زمان حضرت حجت هم نخواهد بود. هرکس الآن اهلش است آن موقع هم اگر بود اهلش بود بعداً هم اهلش هست.

پس ما الآن دعوایمان با بی‌دینی به این معنای صریح نیست، یک دین این‌جوری است هم از یک طرف یک رگة توی حوزه و شیعه دارد و در اهل سنت هم دارد از آن طرف ریشه‌هایی در کلام جدید مسیحی دارد. از آن طرف روشنفکران لائیک لامذهب هم او را قبول دارند. می‌گوید دین است، این باید باشد، این نوع، اندیشه دینی است. می‌گوید که نگاهی به تعلیمات این نوع کلام جدید بکنید آموزه‌های مربوط به خدا امروز اصلاح شده است. خدا امروز دیگر چیزی نیست جز تجسّم یک خوش‌بینی وسیع کیهانی! اعتماد به این که عالم وجود با ما دشمن نیست. خوش‌بینی به طبیعت. این حداکثر کارکرد ایمان به خداست. می‌گوید خدا در واقع چیزی نیست جز امید مقدّس ما، ولو این که توهم باشد. این خدا آسان است. بشر موجود پیچیده‌ای است. تشنه محبت است. خودش را در جهان تنها و نگران می‌بیند بنابراین باید خدایی بسازد. – یک کشیش دارد این حرف‌ها را می‌زند – خودش در کتابش می‌گوید من لباس کشیشی هنوز تنم هست ولیکن دیگر ایمانی به خدا و مسیح و آخرت ندارم. کلیسا یک مدتی گفت باید توی بیمارستان‌ها بروید سر افراد محتضر برای این‌ها دعا بخوانید که آرامش داشته باشند و با آرامش بروند. گفت آمدم بالای تخت مریض، دیدم این مریض من در بیمارستان در لندن، دیدم خیلی نگران است که الآن می‌میرد چه می‌شود؟ شروع کرد اعتراف به گناه که من این کارها را کردم و این کارها را کردم. می‌شود شما واسطه بشوید که مسیح و خدا ما را ببخشد؟ من الآن می‌ترسم به جهنم بروم. می‌گوید دیدم این خیلی دارد خودش را عذاب می‌دهد به او گفتم آقاجان نترس، خبری نیست تمام شد! هرچه بود تا حالا بود. این ایمان به بهشت و جهنم هم اگر کارآیی داشت برای تا حالا بود، حالا که به آخر خط رسیدی این را بدان، یواشکی بیخ گوش او گفتم نه بهشتی است نه جهنمی است، نه خدایی است نه آخرتی است! راحت باش خودت را عذاب نده! این حرف‌ها برای این بود که تا حالا اگر می‌شد تو را کنترل کند نتوانسته، دیگر حالا برای عذاب وجدان و عذاب روح چیست؟ این آدم، چنین آدمی است.

حالا من کتاب او را معرفی می‌کنم به شرطی این که منحرف نشوید چون خیلی قشنگ گفته است بعد خدمت شما می‌گویم اگر خواستید. می‌گوید که: خدا امید مقدسی بیش نیست. جهان بنیاد هستی باید به نحو مرموزی شفیق و مهربان باشد این زبان، مبهم است به لحاظ قدرت تبیین فقیر است. هیچ نیروی زنده دینی، نیروی واقعی ایمان دینی وجود ندارد اعتقاد به خدا حتی درون کلیساهای ما دستخوش بحران بزرگی است و حتی کشیش‌ها هم می‌دانند که این خدا و این مسیح قابل دفاع نیست اما نکند فکر کنید مثل عوام، که این یعنی سقوط دین و یعنی بی‌ایمان شدن بشریت؟ نه. این سقوط دریافت مردم عامی از مفاهیم دینی است که فکر می‌کنند این‌ها مفاهیم خشک انعطاف‌ناپذیر است. در حالی که دین، تحول اجباری غیر ارادی دارد. هر تلاشی در جهت ثابت نگه داشتن مفاهیم دینی محکوم به شکست است. مفهوم دین و ایمان عوض شده، دیگر این، آن نیست. اگر آن طوری فکر کنی می‌شود بنیادگرایی و دین دربسته و دست نخورده و دیگر قابل دوام و قابل اعتماد نیست. من برداشت رایج از موهبت ایمان و فقدا ایمان را یکسره رد می‌کنم. یعنی اصلاً من این حرف‌ها را قبول ندارم. خدا، آخرت، مسیح، وحی، این چیزها چیست؟ خدا! پسر خدا! من این‌ها را رد می‌کنم و اندیشه‌ای که پی‌آیند اوست که بین مؤمن و نامؤمن مرز می‌کشند زود تقسیم می‌کنند مؤمن، کافر، منافق، می‌گوید این هم خطر بزرگی ناشی از آن دین سنتی است. من برای این تقسیم هم دیگر ارزشی قائل نیستم چون وقتی اصل ایمان داشتن و اصل اخلاقی بودن کافی است. یک ایمان آسان شخصی کافی است دیگر چرا باید مردم را رده‌بندی کنیم و مفاهیم دینی را بخواهیم متحجرانه حفظ بکنیم.

نگویید این حرف‌ها در خارج یک کسی یک کشیشی گفته است! شبیه این حرف‌ها بیانیه یکی از احزاب سیاسی کشور در انتخابات سال 88 بود. عین عبارتش را گوش کنید. حالا آن توضیحات دیگر دارد که دیگر وقت نیست من همه آن را بخوانم. که می‌گوید، دین، ایمان سنتی نابخردانه و خودکامه است. ایمان در حد یک عشق رمانتیک لازم و کافی است! که فقط ما را نسبت به هم مهربان کند و ما را از خودمان مأیوس نکند. این عشق بی‌دلیل و غیر ارادی می‌آید و می‌رود. حالتی معنوی است یا به ما تفویض شده است یا نشده است چون و چرا ندارد. ایمان قبول عقاید فراعقلی نیست. ایمان ورود یک نسیم است در ملکوت دل انسان و هرچه جز این است پوچ است. و لباس کشیشی را هم درنمی‌آورد می‌گفت کشیش واقعی من هستم نه آن‌هایی که این خزعبلات و خرافات را به مردم منتقل می‌کنند. این ایمان طرفدار دارد. البته قبلاً هم صوفی‌بازی و درویش بازی هم به یک شکلی، مرجئه به یک شکلی. همیشه ریشه داشته، صامری در غیاب حضرت موسی(ع) همین کار را کرد. گفت می‌توانید طلاپرست و عیاش و فسق و فجور داشته باشید ولی در عین حال شما خداپرست هستید. اصلاً شرک همین است. این شکل جدیدش است.

در بیانیه یکی از این احزاب به اصطلاح اصلاح‌طلب در انتخابات این عبارت می‌آید. می‌گوید: ما به گسترش تجربه دینی در جامعه معتقدیم نه حاکمیت دگم‌هایی به نام قوانین متصلّب دینی. حضور در سیاست، با دغدغه دینی را قبول داریم. تلاش برای گسترش آگاهی دینی را قبول داریم. تلاش برای تعمیق احساس دینی و تجربه دینی را قبول داریم. برای آفرینش‌های هنری – فرهنگی با رویکرد دینی را هم قبول داریم. به این معنا دین می‌خواهد در جامعه باشد، باشد ما مشکلی نداریم. اما اجرای قوانینی به نام دین و انحصار حاکمیت در دست دینداران به دین خاص، این اقتدارگرایی به نام دین است. این مانع معنویت است. این مانع خلاقیت و آزادی و آفرینش است. کینه‌ها را در جامعه تشدید می‌کند. دشمنی اجتماعی به نام دین ایجاد می‌شود. شادی‌ستیزی به نام دین، معرفی افراد تنگ‌نظر خشن به عنوان نماد دین، این‌ها اتفاقاً مهم‌ترین عامل دین‌گریزی این دینی است که می‌گویند. هرکس دنیای ایمانی‌تر، - حتی دینی‌تر هم نمی‌گوید- هرکس دنیایی ایمانی‌تر می‌خواهد با این دین باید مخالفت کند. این در بیانیه حزبی در انتخابات دادند! بعد هم می‌گوید هدف ما تضعیف دین نیست تقویت دین‌باوری است! ببینید دین، غیر از دین‌باوری است. دین نباشد، هی دین دین نگو! اما ایمان چرا. ایمان بله، دین نه. ایمان منهای دین. می‌گوید ما ایمان را قبول داریم دین را قبول نداریم! این‌ها ترجمه‌های وطنی و بومی و محلی از همین حرف‌هاست. ما به تقویت دین‌باوری می‌اندیشیم. هدف ما تضعیف دین نیست. آینده دین در گرو پاسخ‌های دموکراتیک، روزآمد، کارآمد، معنوی است و این دینی که تا حالا امام آمده گفته – حالا آن‌ها صریح نمی‌گویند ولی منظورشان این است – می‌گوید این دین، تظاهر و ریاکاری در برنامه‌ریزی‌ها ایجاد می‌کند، مانع صداقت است، عملکرد تاریخی اسلام و مسلمین و تمدن را خراب کرده است و الآن هم خطرناک است.

من در این چند دقیقه، فقط چندتا روایت خدمت شما عرض می‌کنم که از هر حرفی که ما می‌گوییم و گفتیم همه‌اش تا حالا مزخرفات بود...

یکی از حضار: استاد پاسخ به این، چون این عقیده از بی‌عقیدگی است، یعنی نفی خودش است، به قول غربی‌ها این قضیه پارادوکس است. از این طریق می‌شود...

جواب استاد: نه این‌ها می‌گویند پارادوکس نیست. می‌گویند آن چیزی را که ما نفی می‌کنیم دینِ به علاوه عقاید حقّه، دینی که یک شرط آن عقاید حقّه است، یک شرط هم واجب و حرام عملی است اما ما دین را به معنای ایمان و اخلاق کلی تعریف می‌کنیم. خیلی در جزئیات دقیق نشود و مدام هم برای ما از عقاید حقّه و عقاید باطل و واجب و حرام عملی صحبت نکند. اگر این باشد دیگر پارادوکس نیست، تضاد هم نیست خودش را نفی نمی‌کند اتفاقاً آن‌ها می‌گویند این نوع ایمان، قابل دفاع است. حالا شما ببینید یعنی مربوط به الآن هم نیست دینی که با نفسانیت هم کاملاً قابل جمع است عرض کردم این خیلی طرفدار دارد. الآن رقیب ما این است. یک زمانی که رادیوهای بیگانه بودند بعضی از این‌ها صریح فحش می‌دادند و به مقدسات توهین می‌کردند. آن روز برای من و بعضی از دوستان DVD آوردند از ماهواره‌ها جمع‌آوری کرده بودند الآن دو جور کار دارد می‌شود. یکی کسانی که می‌آیند بدون توهین به اسلام، تبلیغ بهاییت جدا، وهابیت جدا، گرایشات دیگر مسیحی، انواع مسیحیت جدا، بعضی از این‌ها را در ‌آن DVD دیدم که به پیامبر و قرآن توهین می‌کرد و فحش می‌دادند ولی اکثرشان این طوری نبودند با لحن اخلاقی و معنوی حرف می‌زنند. اتفاقاً می‌گویند مشکلاتی که منبرهای شیعه و نمازجمعه‌ها و آخوندهای شیعه نتوانستند برای شما حل کنند، وعده معنویت و آرامش به شما دادند ولی به شما آرامش و معنویت ندادند! بیایید ما با مدیتیشن و بدون اذکار و اوراد و روزه و نماز و تقوا و ترس جهنم، ما با یک مدیتیشن با یک تمرکز، قبل از آن هم آب پرتقال بخور بعد هم با دوست دخترت برو بیرون، می‌توانی وسط‌هایش یک شراب هم بزنی که هم مست معنوی باشی هم مست ظاهر و باطنت مست باشد. این کارها را می‌شود کرد همه این‌ها با هم قابل جمع است! این فرقه‌های انشعابی شیعه، دوستان «فِرق و شیعه» را دیدند هم برای جناب "نوبختی" و هم برای دیگران. من یک وقتی دقت کردم دیدم این همه فرقه‌هایی که از تشیّع منشعب شدند تقریباً یک وجه مشترکی بین این‌ها هست اغلب‌شان بعد از یک مدتی دوتا کار کردند یکی اباحه‌گری؛ گفتند واجب و حرام نیست نماز برای عوام است. رفتن به سمت شهوترانی و لواط و فساد جنسی و... دوم؛ معمولاً به سمت ادعای نبوت رفتند و اگر مریدهای خرتری هم پیدا کنند ادعای اولوهیت و خدایی هم می‌کنند. این دوتا کار در آن‌ها اتفاق افتاده است. و در سطوح عالی شما ملاحظه کردید و دیدید اولین و خطرناک‌ترین مدعیان مهدویت، مُتمهدیان، بعضی‌هایشان جزو نزدیک‌ترین یاران اهل بیت(ع) بودند. خیلی چیز عجیبی است. ما 3- 4تا از اولین کسانی که ادعای مهدویت کردند و بعد ادعای نبوت کردند کسانی بودند که 10 سال سخنگوی خاص امام(ع) بوده است. این‌ها اولین کلاهبرداری‌ها را صورت داده‌اند. چند شاگردی که امام، اول می‌آمد می‌گفت که روایت امام صادق(ع) است، 10 سال تبلیغ می‌کرده و روایت را می‌گوید و به عنوان سخنگوی امام صادق(ع) معرفی شده، بعد یک مرتبه ادعا می‌کند که امام صادق(ع) خداست تا بعد هم بگوید من هم پیامبرم! و چندتا از این‌ها هستند که حکم اعدام‌شان را دادند.

من چندتا حدیث را می‌خواهم عرض کنم. همه می‌دانید ولی یادآوری که ما مخاطب آن هستیم این‌ها را عرض کنم. یکی این تعبیر که به درد ما طلبه‌ها می‌خورد چند بار به من گفتند دکتر، من دکتر نیستم من همیشه این تهمت را رد کردم. من طلبه‌ام حوزه مشهد و قم درس خواندم. گفتند چرا لباس‌تان را تغییر دادید؟ من همیشه همین لباس را داشتم. جز توی جبهه توی عملیات‌ها آن هم برای این که نگویند آخوندها فقط آیه جهاد می‌خوانند جلوی غواص‌ها و غیر غواص‌ها رفتیم، آن‌جاهایی که غیر غواصی بود عمامه سرم گذاشتم اما این که چرا نشدم، چون یکی از دوستان هم این‌جا از من پرسید، من دوتا شأن برای حوزه قائل هستم یکی طلبگی است و یکی هم روحانیت به معنای مرجعیت معنوی و اخلاقی است. من آن اولی را با این هدف وارد شدم یعنی بعد از طلبگی معارف، ولی وقتی این لباس را می‌پوشیم داریم به مردم می‌گوییم که درست است که پیامبران و امامان نیستند ولی نترسید ما که هستیم! معنی‌اش این است. البته تقریباً معنی‌اش این است. بنده واقعاً یکصدم و حداقل این کمالات را واقعاً در خودم نمی‌بینم و ندیدم. از این جهت است. ولی طلبه هستم. ببینید چندتا مسئله که در بحث‌هایمان فقه اهل بیت فرمودند باید رعایت کنیم چون خودشان رعایت می‌کردند یکی درست بودن سخنان ما کافی نیست. پذیرش مخاطب لازم است به این معنا که هر سخنی که گفته می‌شود لزوماً شنیده نمی‌شود. بسیاری سخنان برای نخستین بار گفته نشده‌اند ولی برای نخستین بار شنیده می‌شوند. این خیلی تعبیر مهمی است. چون گاهی یک حرف را با مخاطب می‌زنیم بهتر هم می‌گوییم ولی انگار نگفتیم. این در یک شرایط خاصی است که مخاطب می‌شنود. قضیه‌اش چیست؟ ممکن است یک بخش کوچک آن به نحوه بیان باشد اما بخش اصلی‌اش یکی شرایط اجتماعی است که او احساس نیاز می‌کند به این حرف‌ها یا نه؟ و یکی آن هندسه کلی است که این هم جزئی از آن هندسه است یعنی آن قطعه‌ای از معارف. یعنی فقط ما نیستیم که با معارف حرف می‌زنیم یک مجموعه و منظومه و یک پازلی است که یک قطعه آن ما هستیم. با توجه به بقیه اتفاقاتی که می‌بیند و می‌شنود لابلای آن‌ها قرار می‌دهد و برای خودش معنا می‌کند نه این که هر تیکه را جدا! بگوید تو این تیکه را گفتی خیلی خب من یادم ماند، تحلیل کردم این درست است، او این را گفت غلط است. اصلاً این‌طوری نیست یک آش شله‌قلمکار است، همه مخلوط است ما داریم در فضای مخلوط کار می‌کنیم. لذا فرمودند «إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً» تمایلات روحی و قلبی مردم ...

حالا از خاطرات خودم گفتم از این طرف هم اعتراضاتی که به من شده را بگویم. یک بار یک صحبتی بود یکی آمد گفت، یک جلسه‌ای در یکی از دانشگاه‌های شهرستان‌ها بود، رفت پشت تریبون به عنوان پرسش و پاسخ قرآن را نفی کرد و توهین کرد. من خیلی تعجب کردم هم از جرأتش هم از خریتش! من شروع کردم به جواب دادن که این شبهاتی که راجع به قرآن و وحی کردید این است و... همه را هم خوانده بود عمیقاً نمی‌دانست. جلسه تمام شد، آمد به من گفت همه این حرف‌ها نظری نیست ظاهرش نظری است باطنش عقده و گرفتاری‌هاست. گفتم شما جوابت را گرفتی؟ گفت از حرفهایت خوشم آمد از خودت بدم می‌آید. خیلی این حرف معنی‌دار بود. دیدم عجب حرف حسابی زد. اصلاً این مشکلش قرآن نبود با من مشکل دارد می‌خواهد به من ضربه بزند می‌گوید خب این که می‌گوید قرآن، بگذار به قرآن بگوییم. چون این‌ها را به خودشان بگویی عصبانی می‌شوند به دین هرچه بگویی برایشان مهم نیست. دیدید بعضی از مسئولان هرچی به دین و خدا و پیغمبر می‌گویی می‌گویند آزادی است ولی به خودشان یک کسی یک تیکه کوچک بگوید فوری رگ‌های گردن‌شان بالا می‌زند. به تعبیر سیدالشهداء(ع) در خطبه مِنی «فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمّا حَقُّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ» خیلی تعبیر عجیبی است به همه قرّاء و علما، و یک سال قبل از کربلا، حقوق ضعفا ضایع می‌شود کک‌تان نمی‌گزد داد نمی‌زنید. به خودتان یک جسارتی می‌شود وااسلاما! فرمودند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً».

یک شخصی آن را به من گفت. یکی دیگر هم آمد در یک جلسه دیگری به من گفت شما سوپاپ اطمینان هستی؟ شما نظام را گذاشته سوپاپ اطمینان که در تلویزیون این حرف‌ها را می‌زنی؟ این حرف‌های خوبی است که هرکس گوش می‌کند تخلیه می‌شود خوشش می‌آید می‌گوید به‌به چه حرف‌هایی! ولی به هیچ کدام این‌ها مثل این که قرار نیست در این جامعه و نظام عمل بشود! امثال تو را گذاشتند که مردم را تخلیه روحی و روانی بکنی، وقتی توی یک جلسه این حرف‌های قشنگ و آیات و روایات را گوش می‌کنیم مست می‌شویم ولی وقتی بیرون می‌رویم یک مرتبه کله‌مان به دیوار واقعیت‌های اجتماعی و نهادها و اداره‌ها و... می‌خورد. یکی پس این است که «فَأتُوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها و إقبالِها، فإنّ القَلبَ إذا اُکرِهَ عَمِیَ» مردم وقتی که از ما بدشان آمد دیگر حساب را نمی‌شنوند. اعتماد و آن رابطه مهم‌تر از آن حرفی است که زده می‌شود. حضرت امیر(ع) فرمود: «لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ» من نمی‌توانم شما را اجبار کنم و ببرم به راهی که نیست.

من یکسری روایات دیگر داشتم اگر یک جلسه دیگری بود آن‌ها را عرض می‌کنم اگر هم نشد که دوستان ببخشند.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha